نوعی سنگ سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای که از اصطکاک آن با آهن جرقه تولید می شود و پیش از اختراع کبریت به وسیلۀ آن آتش می افروختند، سنگ چخماق، سنگ آتش زنه
نوعی سنگ سخت به رنگ سیاه یا قهوه ای که از اصطکاک آن با آهن جرقه تولید می شود و پیش از اختراع کبریت به وسیلۀ آن آتش می افروختند، سَنگِ چَخماق، سَنگِ آتَش زَنِه
حجرالنار. اگر زنی دشوار زاید بر ران او بندند زاییدن بر او آسان گردد. (برهان). سنگی که از آن آتش به چقماق برآرند و آنرا به عربی حجرالنار خوانند چه در این سنگ نسبت به سنگهای دیگر آتش بیشتر میباشد. (آنندراج). سنگ چخماق. (یادداشت مؤلف). قداح. (دهار) : جلوۀ معشوق می یابیم از هر شعله ای سنگ آتش را مگر از کوه طور آورده اند. میرزا رضی (از آنندراج). گه منع کنندم ز غم مشتاقی گه طعنه زنندم ز شراب وساقی القصه درین سوخته ام نیست دمی آسوده چو سنگ آتش از چقماقی. محمد قلی سلیم (از آنندراج)
حجرالنار. اگر زنی دشوار زاید بر ران او بندند زاییدن بر او آسان گردد. (برهان). سنگی که از آن آتش به چقماق برآرند و آنرا به عربی حجرالنار خوانند چه در این سنگ نسبت به سنگهای دیگر آتش بیشتر میباشد. (آنندراج). سنگ چخماق. (یادداشت مؤلف). قداح. (دهار) : جلوۀ معشوق می یابیم از هر شعله ای سنگ آتش را مگر از کوه طور آورده اند. میرزا رضی (از آنندراج). گه منع کنندم ز غم مشتاقی گه طعنه زنندم ز شراب وساقی القصه درین سوخته ام نیست دمی آسوده چو سنگ آتش از چقماقی. محمد قلی سلیم (از آنندراج)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 441 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آنجا زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 441 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آنجا زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
سنگی است شفاف و سفید مصنوع یا طبیعی که آنرا تراش الماس دهند و فص نگین کنند. شیشه یا بلور مصنوع که از آن نگین انگشتری کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی سنگ شفاف سفید چون الماس، کم قیمت که بتراشند و از آن انگشتری و دیگر زینتها کنند. (حدود العالم)
سنگی است شفاف و سفید مصنوع یا طبیعی که آنرا تراش الماس دهند و فص نگین کنند. شیشه یا بلور مصنوع که از آن نگین انگشتری کنند. (یادداشت بخط مؤلف). قسمی سنگ شفاف سفید چون الماس، کم قیمت که بتراشند و از آن انگشتری و دیگر زینتها کنند. (حدود العالم)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 290 تن سکنه است. آب آن از قنات و رودخانه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 300 تن سکنه. آب آن از چشمه و رود نورآباد. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
کم آب. (آنندراج). کم عمق و پایاب و آب کم عمق. (ناظم الاطباء). آب باریک. آب کم. آب کم عمق در جوی یا در رودی. آبی رونده و قلیل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنک آبست هنوز. (گلستان). جان به تن از نارسایی های همت مانده است بس که این دریا تنک آبست کشتی در گل است. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
کم آب. (آنندراج). کم عمق و پایاب و آب کم عمق. (ناظم الاطباء). آب باریک. آب کم. آب کم عمق در جوی یا در رودی. آبی رونده و قلیل. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دریای فراوان نشود تیره به سنگ عارف که برنجد تنک آبست هنوز. (گلستان). جان به تن از نارسایی های همت مانده است بس که این دریا تنک آبست کشتی در گل است. میرزا طاهر وحید (از آنندراج). رجوع به تنک و دیگر ترکیبهای آن شود
قریتی است دوفرسنگی مشرقی شهر داراب و در سال 1300 هجری قمری محمدرضاخان قوام الملک آن رااحداث نموده است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 آمده: دهی است از دهستان هشیو از بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 12هزارگزی جنوب داراب با 181 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غله و برنج است. شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه فرعی است
قریتی است دوفرسنگی مشرقی شهر داراب و در سال 1300 هجری قمری محمدرضاخان قوام الملک آن رااحداث نموده است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 آمده: دهی است از دهستان هشیو از بخش داراب شهرستان فسا. واقع در 12هزارگزی جنوب داراب با 181 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غله و برنج است. شغل اهالی زراعت و قالی بافی و راه فرعی است
دهی است جزء دهستان کنجکاه بخش سنجیدۀ شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه. آب آن از خاتون بلاغ. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است جزء دهستان کنجکاه بخش سنجیدۀ شهرستان هروآباد. دارای 644 تن سکنه. آب آن از خاتون بلاغ. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی از دهستان شفان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین. جلگه و سردسیر. دارای 28 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان شفان بخش اسفراین شهرستان بجنورد، واقع در 82هزارگزی شمال باختری اسفراین. جلگه و سردسیر. دارای 28 تن سکنه. آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات، شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)